زیبایی شناسی در ریاضیات
کم
نیستند کسانی که ریاضیات را دانشی دشوار و دست نیافتنی و در ضمن خشک و خشن
میپندارند و به همین مناسبت ، ریاضیدان و معلم ریاضی را فردی عبوس ،
بیاحساس و بیذوق میپندارند و از اینکه کسی که سر و کار و رشتهاش ریاضیات است، اهل ذوق و هنر و شعر و موسیقی
باشد و از آن لذت ببرد، متحیر میشوند. آیا به واقع هنر و ریاضیات ، یا به
عبارت دیگر ، زیبایی و ظرافت و ریاضی دو مقوله متضاد و دور از هم و
ناسازگارند؟ آیا علاقه به ریاضیات و تخصص داشتن در آن ، به معنای بیذوقی
، بیاحساسی و دور بودن از زندگی است؟ انسان ترکیبی از احساس ، عاطفه و
تاثیر پذیری از یک طرف و اندیشه و خرد و داوری منطقی از طرف دیگر است.
در واقع انسان ، مجموعهای یگانه از جان و خرد است. احساس و منطق را با هیچ نیرویی نمیتوان از هم جدا کرد. به قول هوشنگ ابتهاج عشق بیفرزانگی ، دیوانگی است.
هر انسانی از تماشای چشم انداز یک دامنه سر سبز آرامش مییابد و در عین
حال به فکر فرو میرود.شاعر احساس درونی خود را با شعر و نقاش با قلم و
بوم بیان میکند. گیاه شناس در پی گیاه مورد نظر خود و زبان شناس در پی
یافتن ریشه نامگذاری گیاه و داروشناس در جستجوی ویژگیهای درمانی آن است و
ریاضیدان نحوه قرار گرفتن برگ و گلبرگها
یا اندازهها و شکلها را مورد مطالعه قرار میدهد. ولی هم گیاه عضوی یگانه
است و هم انسان پس علت این گوناگونی در رابطه بین گیاه و انسان ، وجود
جنبههای گوناگون و گسترده انسان و تجلی آنها در شرایط مختلفی است.